بيان مفهوم لغوي و اصطلاحي اعجاز و لزوم معجزه براي هر پيامبري و بيان اثبات اعجاز قرآن و تحدي و عجز مردم از آوردن مثل آن و بيان مفهوم لغوي فواتح سور و تفسير آنها بحسب روايات و اقوال دانشمندان و ذكر بعضي خرافات و بيان ممتاز و نيز بيان مفهوم قرائت و ذكر قرّاء دهگانه وعدم تواترقرائات و جواز قرائت به هر يك از آنها و بهترين قرائت از قرائتها از عمده مطالبي است كه در اين مقاله آمده است. اعجاز اعجاز در لغت داراي معاني زيادي است كه احتمالاً براي هر يك از آن معاني بطور مستقل وضع شده باشد وآن معاني عبارتند از:
1 ـ ناتوان و عاجزساختن درجاييكه گفته ميشود: (عجز فلان فلانا) يعني فلاني او را عاجز ساخت.
2 ـ فوت شدن در جايي كه ميگويند (اعجزني فلان) يعني آن چيز ازمن فوت شد.
3 ـ احساس عجز در جايي كه ميگويند (اعجز فلان فلانا) يعني فلاني عجز او را احساس كرد.
براي اعجاز در اصطلاح تعريفات زيادي كردهاند كه محتمل است همه آنها به مفهوم واحدي برگردند.خواجه طوسي ميفرمايد: «معجزه ثبوت چيزي و يا نفي چيزي است بر خلاف عادت در صورتي كه با ادعا موافق باشد».2
از تعريف استفاده ميشود، معجزه خلاف عادت است نه خلاف حكم عقل پس اجتماع نقيضين كه محال عقلي است به معجزه نيز ممكن نخواهد شد و اما اينكه فرموده خلاف عادت است صحيح است يعني مثلاً يك درخت بارور كه بخواهد ميوه خود را به ثمر برساند و قابل خوردن باشد نياز به گذشت زمان و چند ماه دارد اما همين جريان و ارتباطات در اسباب با معجزه و با اراده خداوند متعال در آن واحد وجود مييابند و درخت، ميوه خود را ميرساند.علامه خويي قدسسره مينويسد: معجزه آوردن چيزي توسط مدّعي است كه منصبي از مناصب الهي را ادعا ميكند در صورتيكه آن چيز بر خلاف نواميس طبيعت و بر وفق ادعا باشد و ديگران از آوردن آن عاجز باشند.3
سيوطي مينويسد: معجزه امري است خارق عادت، مقرون به تحدي و سالم از معارضه.4 علاّمه طباطبائي قدسسره مينويسد: معجزه امري است خارق عادت در اثر تصرف ماوراءالطبيعه در طبيعت و ماده حاصل ميشود نه بمعناي چيزي كه مبطل ضرورت عقل باشد.5 اعجاز قرآن قرآن كريم معجزهايست كه خداوند متعال براي اثبات نبوت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم نازل فرموده و در اين امر احدي از مسلمين مخالفتي نكردهاست، جز تعداد كمي كه در مقام معارضه با قرآن كريم برآمده و خود را رسوا نمودهاند مثلاً مسيلمه كذّاب كه در يمامه ادعاي پيامبري كرد و براي خود قرآني ساخت و از جمله كلمات او (الفيل ماالفيل و ما ادريك ماالفيل له مشغر طويل و ذنب اصيل و ما ذلك من خلق ربَنا بقليل) ميباشد اين جملات علاوه بر اينكه نسخهاش مانند نسخه قرآن است و در معارضه نبايد از روش ديگري استفاده كرد، داراي مفاهيمي سبك و بدون تناسب صدر و ذيل و واهي است چنانكه خطّابي ميگويد: گوينده جملات بسيار جاهل به ادبيات عرب بوده و كلام خود را با الفيل ماالفيل شروع كرده و بايستي مطالب مهمي را ذكر كند كه ذكر نكرده بلكه به دم و خرطوم و ... فيل اكتفا كردهاست آيا نميبينيد خداوند متعال در چند جا كه باين ترتيب شروع كرده مثلاً (القارعة ماالقارعة و ما ادريك ماالقارعة) و (الحاقة ماالحاقة و ما ادريك ماالحاقة) در دنبال آنها احوالات سخت و اوصاف هولناك و آن چه مناسب با مقدمه بوده بيان فرموده است.6